مى خواهى بروى؟ بهانه مى خواهى ؟ بگذار من بهانه را دستت دهم … برو و هرکس پرسید بگولجوج بود … همیشه سرسختانه عاشق بود ... بگو فریاد مى کرد همه جا فریاد مى کردکه فقط مرا مى خواهد … بگو دروغ مى گفت ... مى گفت هرگزناراحتم نکردى ... بگو درگیر بود ... همیشه درگیر افسون نگاهم بود ... ... بگو بی احساس بود به همه فریادها ,توهینها و اخمهایم ... فقط لبخند میزد …!!! بگو او نخواست ,نخواست کسى جز من در دلش خانه کند...! اين هم از بهانه ها حالا برو ...
|